بگذار در این فصل شکوفای تو باشم
در باغ کمی همدم گل های تو باشم
بگذار چشمت شوم و درهمه ی عمر
چون غنچه ی گل وقف تماشای تو باشم
بگذار دلم را به ضریح تو ببندم
بگذار که تنهای تو تنهای تو باشم
عمریست دلم لک زده ای دوست برایت
بگذار شبی خاک کف پای تو باشم
از خاک به افلاک سفر می کنم از شوق
آن روز که طوفانی دریای تو باشم
می خواهم اگر عشق مجالم بدهد باز
مهمان غزل خوانی شب های تو باشم.
نظرات شما عزیزان: